تو در خوابو . . .
من در پس این کوچه ی تاریک با قدم های لرزان به سوی تقدیر می روم !
سکوت کوچه با سکوت قلبم آمیخته شده ، عجب ترنمیست !
|
گیرم که فاصله ست ، گیرم که دوری
اما تورا
گر هنوز ، خیال جوانه زدنت هست
مهربان تر بیا
که من
از برای آبادی چشمم
اشکی نمانده که نریخته باشم
|
کـاش مـی فـهـمیـدی ….
قـهـر میـکنم تـا دسـتـم را مـحـکمتر بگیـری و بـلـنـدتـر بـگـویی:
بـمان…
نـه ایـنـکـه شـانـه بـالا بـیـنـدازی ؛
و آرام بـگویـى:
هـر طور راحـتـى … !
|
چه زود به نبودن هم عادت کردیم
انگار دیگر هیچکدام از ما
تنها نـیست
من با تنهایی ، تو با تن هایی . . .
|
یک چرخت به دنیا می ارزه
شاید اون صندوق صدقات از خجالت آب بشه !
|
زندگی چیست ؟
اگر خنده است چرا گریه میکنیم ؟ اگر گریه است چرا خنده میکنیم ؟ اگر مر گ است چرا زندگی می کنیم ؟ اگر زندگی است چرا می میریم ؟ اگه عشق است چرا به آن نمی رسیم ؟ اگه عشق نیست چرا عاشقیم.
دکتر علی شریعتی
|
نمی دانم پس از مرگم چه خواهد شد
نمی خواهم بدانم کوزه گر از خاک اندامم چه خواهد ساخت
ولی بسیار مشتاقم ، که از خاک گلویم سوتکی سازد
گلویم سوتکی باشد به دست کودکی گستاخ و بازی گوش
و او یکریز و پی در پی دم گرم خوشش را سخت بر گلویم بفشارد
و خواب خفتگان خفته را آشفته تر سازد
بدین سان بشکند در من سکوت مرگبارم را
دکتر علی شریعتی
@احسان چهری