نیوزفااسپرتس

نیوزفااسپرتس

وبلاگ نیوزفااسپرتس
نیوزفااسپرتس

نیوزفااسپرتس

وبلاگ نیوزفااسپرتس

جملات زیبا جدید_94_گردآوری شده وبلاگ های عاشقانه_6

آهـــــــــآﮮ رغیــبه ؟؟

یـآدت بآشــد !!

کـم حوصلـﮧ ست ..

ظـآهـرش جـدﮮ .. امـآ دلـــﮯ دآرد کـﮧ مهربـآنـﮯ اش بـﮧ وسعـت یک آقیـآنوس است !!

بد قـول نیـست .. امـآ کـم مـﮯآورد و سر قولَ ش نمـﮯمـآند !!

همیشـﮧ دنبـآل بهـآنـﮧ است .. بهـآنـﮧ دستش نده !!

خستـه کـﮧ بآشـد .. تنهـآیش بگــذآر !!
|
چـِـه بـےِِ شَرمانِهـ دود سیـــگارَش را به طََرَفم فــوت میکُنَـد…

پوووووووووووفــــــ

مُتِنَفِــرَم اَز بوـےِِ سیــگار

دیگِهـ بَسِهـ بآیَـد اَز جُلوـےِِ آیینهـ کِنـار بِرَمـ!!!
|
میانِ آدمـــک هایِ هـــــزار رنـــــگ…

دلباخته یک رنـــگی او شدم

افــسوس…

گذر زمان بیرنـــگش کرد

کم رنگ…

وکم رنگ تر…..

وآخـــ ـــــر

مــَــــــحـــــــــو ..!
|
چقـــدر کم توقع شده ام ….

نه آغوشت را می خواهـــم ،

نه یک بوســـه

نه حتـــی بودنت را …

همیـــن که بیایــی و از کنـــارم رد شوی کافی است…

مرا به آرامش می رسانــد حتــی

اصطکــاک سایه هایمـــان …
|
تنها بودن قدرت می خواهد ،
و این قدرت را کسی به من داد ،
که روزی می گفت تنهایت نمی گذارم ..!!
|
نه با خودت چتـــر داشتی
نه روزنـــامه
نه چمـــدان…
عـــاشقت شدم ..

از کجا می فهمیدم مســـافری !؟


@احسان چهری


جملات زیبا جدید_94_گردآوری شده وبلاگ های عاشقانه_4

کاش آدم‌های کوچک لازم نمی‌دیدند

برای اثبات بزرگی خود

به صورت کسانی پنجه بیندازند که آنها را به مسیر بزرگی هدایت کرده‌اند …!
چه باید می‌کردم؟

آن ابر سرانجام می‌بارید.

و توفان

می‌برد آنچه را که باید می‌برد…

 

† . به کلاغــــها بگویید:

قصه ی من اینجا تمام شد، …

یکی . . .

بود و نبود مرا

با خود برد . .

 

† . می پسـندم پاییـز را

که معافـم می کنـد از پنـهان کردن ِ دردی که در صـدایم می پیچـد ُ

اشکی که در نگاهـم می چرخـد ؛

آخر همه مـی داننـد

سـرما خورده ام !! …

 

† . دلم یه نفر رو می خواد ….

که ازم بپرسه چطوری ؟ …

بگم…خوبم !! …

بغلم کنه و بگه دروغ بسه… !!

چی شده ؟!

 

† . تنهایی یعنی

ذهنم پر از تو، خالی از دیگران است…..

اما کنارم

خالی از تو، پر از دیگران است…

 

† . همه میگن

بخشش از بزرگان است . .

من بخشیدم و هیچکس بهم نگفت

چقدر بزرگ شدی . .

همه گفتن بلد نبودی حقتو بگیری!

 

† . وقتی اورجینال به دنیا اومدی…

حیفه کپی از دنیا بری ….

خودت باش !

 

† . حـــــالا کــــه رفـتــه ای

نـــزدیــکـــ تــــر شــده ای

نــزدیــکــــ تـــــر شــده ایــم .. .. .. !

 

† . غــزل در دســتـــــ

و ســکــوتـــ بــر لـبــــ …

نــتـــ بـــه نتـــــ از تـــارهــای نگـــاهــتـــــ نــواخــتــه مـی شـــوم

بــی آنـکـه بــدانــم

بــازیــچــه کــدام آکـــوردم …
|
دَرد دآرهـ
وقـــتــی بــآ تــمــآم وجــ ـودت
کــَسی رو بـــَـــغـــَل کـــٌنــی
و
بــدونی دَقــآیـق آخــریهـ کــهــ بـــهــ تو
تـــعـــلـق دآرهـــ
به سلامتی همه اونای که نمک می خورن و نمک دون میشکنن
بعد سر حرف میشه میگن حرمت همه چی رو دارن …

بعضی خاطرات
مثل مینهای عمل نکرده توی روحت کاشته شده اند!…
با یک حرف می ترکانندت!

در لحظه هایم حضور نداری!!
فقط همیشه در ذهنم!!
آرام آرام پرسه میزنی…….!

اگه بخوای جوری زندگی کنی
که به کسی بدهکار نباشی
آخرش یه “زندگی”، به خودت بدهکار می شی.

در خیال دیگری مـــی رفـــــت
و من چه عاشــــقـــانه
کاسه ی آب پشت سرش خالی می کردم !!

سر به هوا نیستم
اما….
همیشه چشم به آسمان دارم.
حال عجیبی ست
دیدن همان آسمان
که شاید تو دقایقی پیش به آن نگاه کرده ای…!

سلامتی مداد پاک کن
که به خاطر اشتباه دیگران خودشو کوچیک میکنه .

همبازی هایمان را
تا وقتی دوست داریم،
که خوب می بازند !

چه قدر سخت است
منتظرکسی باشی
که هیچ وقت به فکر آمدن نیست ….

مرگِ یه رابطه
از جایی شروع میشه
که موبایل ها میره روی سایلنت…

به سلامتی کسی که
بهش زنگ میزی…..
خوابه….
ولی واسه این که دلت رو نشکنه
میگه:خوب شد زنگ زدی….
باید بیدار میشدم
|
با اصرار از شوهرش می‌خواهد که طلاقش دهد. شوهرش میگوید چرا؟ ما که زندگی‌ خوبی‌ داریم. از زن اصرار و از شوهر انکار. در نهایت شوهر با سرسختی زیاد می‌پذیرد، به شرط و شروط ها. زن مشتاقانه انتظار می‌کشد شرح شروط را. تمام ۱۳۶۴ سکهٔ بهار آزادی مهریه آت را می‌باید ببخشی. زن با کمال میل می‌پذیرد. در دفترخانه مرد رو به زن کرده و میگوید حال که جدا شدیم. لیکن تنها به یک سوالم جواب بده. زن می‌پذیرد. “چه چیز باعث شد اصرار بر جدایی داشته باشی‌ و به خاطر آن حاضر شوی قید مهریه ات که با آن دشواری حین بله برون پدر و مادرت به گردنم انداختن را بزنی‌. زن با لبخندی شیطنت آمیز جواب داد: طاقت شنیدن داری؟ مرد با آرامی گفت: آری. زن با اعتماد به نفس گفت: ۲ ماه پیش با مردی اشنا شدم که از هر لحاظ نسبت به تو سر بود. از اینجا یک راست میرم محضری که وعده دارم با او، تا زندگی‌ واقعی در ناز و نعمت را تجربه کنم.
مرد بیچاره هاج و واج رفتن همسر سابقش را به تماشا نشست. زن از محضر طلاق بیرون آمد و تاکسی گرفت. وقتی‌ به مقصد رسید کیفش را گشود تا کرایه را بپردازد. نامه‌ای در کیفش بود. با تعجب بازش کرد. خطّ همسر سابقش بود.نوشته بود: ”فکر می‌کردم احمق باشی‌ ولی‌ نه اینقدر. نامه را با پوزخند پاره کرد و به محضر ازدواجی که با همسر جدیدش وعده کرده بود رفت .منتظر بود که تلفنش زنگ زد. برق شادی در چشمانش قابل دیدن بود. شمارهٔ همسر جدیدش بود. تماس را پاسخ گفت: سلام کجایی پس چرا دیر کردی. پاسخ آنطرف خط تمام عالم را بر سرش ویران کرد. صدا، صدای همسر سابقش بود که میگفت: باور نکردی؟ گفتم فکر نمی کردم اینقدر احمق باشی‌. این روزها می توان با ۱ میلیون تومان مردی ثروتمند کرایه کرد تا مردان گرفتار از شرّ زنان احمق با مهریه‌های سنگینشان نجات یابند!
|
خدایا …!
گاهی تو را بزرگ می بینم و گاهی کوچک ،
این تو نیستی که بزرگ می شوی و کوچک …
این منم که گاهی نزدیک می شوم و گاه دور …!
|
آنــقــدر
آنــقــدر رفــتــه ایــ کــ انــگــار
هــیــچــگــاه نــبــوده ایــ
نــکُــنــد تــمــام بــودنــت را
خــوابــ دیــده ام ..
† . دیر آمدی
دیــــر آمدیـــــ بارانــــــ …
منــــ …
ایــنـــجـــا …
در حجمــــــ نبودنــــــ کسیـــــ خشکیدمـــــ …

† . تـنـهـایـیـم
مـــن بـــا تـــو فـــرق دارم …
تــنــهــایــیــم
فــــــــــَرش نـیـسـت
کـــــه
زیــر پــای هــر کـــس و نـــاکـــس بــنــدازم …!!

† . سخت است
من درد می کشم …
تــــو امــــا چشم هـــــایت را ببنـــــــد !
سخت است بـدانـــــم می بینی و
بی خیـــــــــــــــالی …!

† . این روزها
ایــن روزهـــا ..
خیلــی چیـزهـــا دستـــ ِ مـَـن نیستـــــ …!
مثـَـــلا ً ..
دستـــانتــــــ …

† . اینــ بار
مانند شیشهــــ
شکستنـــــمـــ آسانــــــ بـــود . . .
ولیـــــــ
دیگـــر بهــــ مــنــــ دستــ نزنــــ
اینـــــ بار زخمیــــ اتــــ خواهمـــــ کرد…..

† . لعنتیــــ
شـــــــــب هــــــایـــــم
درد دارنــــــد …
وقتے ندانم چراغ اتاق ات را …
کدام لعنتے خاموش مے کند .

† . آرزوی محال
خُدایآ …
مَن میدانَم
تُو هـَــــم میدانــے
کِـِﮧ شُدَنـے نیست …
حَتـے اَگَر مُعجِزِه کُنـــے
باز هَم …
او یِک آرِزویـ ِمَحال اَست .
|
چـه کـــرده ای
چـه کـــرده ای بــا مــن ..!!؟
کـه ایـن روزهـــا ،
تــــو را
فـقــط بـه انـدازه ی یـک اشتبــاه مـی شنـاسـم ..!!!
† . دلت که تنگ باشد
دلـــت که تــنگِ یکــ نفــر باشــد …
خودِ خــــدا هـــم بیـــاید تا خــوش بگــذرد و لحــظه ای فرامــوش کنی !
فایــــده نــدارد …
تو دلــت تنـــــگ اســــت …
دلــت برای همــان یک نفــر تــنگ است …
تا نیــاید … تا نبــاـشد …
هیــچ چــیز درســت نمیـــشود …
† . چراااا
تمام افکارم …
شعرهایم …
نوشته هایم …
همه بوی تو را می دهند
چرا رهایم نمی کنی …
تا لحظه ای برای خودم باشم .
† . دروغ
بیشترین دروغی ک در این دنیا گفته ام ،
این کلمه است :
خـــــــــوبـــــــــــم
† . گناه استـــــــــ
دیــگــر بــهـ تــــو فــکــر نـــمــے کـنـــمــ
گـنــاهـ اســـتـ چـشـمــ دآشــتــنـــ بــهـ مـــالـــِ غــــریــبـهـ هـآ …
† . شرمنده می کنی
شرمنده می کنــــــــــــی
گاهی در خوابـــــــــــــ
به من ســـــــــر می زنـــــــی . . .
† .من کجا ؟
کفش هایم را نده
پا به رهنه میروم تا در حریم تنهایی خود
با نگاه به تاول های پایم عبرت بگیرم …
من کجا؟
عاشقی کجا؟
† . بس کن
بس کن ساعت …
دیگر خسته شده ام …
آره من کم آورده ام …
خودم میدانم که نیست …
اینقدر با صدایت ، نبودنش را به رخم نکش.
† . بی انصاف
هیــــــــــــــــ
بیــــــــــــ انصافـــــــــــــــــــ
شـبــــا کــــــــــــ بـــیـــــــ خـــوابـــــــ تـــوام
چــــطـــوریــــــــــ خـــــوابــتـــــــــــ مـــیـــبــــره ؟؟؟
|
تنهایی یعنی
وقتی‌ پرســـــــتار گفت :
همــــــــراه بیمار …
کسی‌ نبود جواب بده !!
آهسته گفتم :
ببخشید کسی‌ همــــــــراه من نیست … . .
تنهـــــــــــام …
† . نرسیده به بعضی خاطره ها …
باید بنویسند :
آهسته به یاد بیاورید
خطر ِ ریزش ِ اشک …

† . خواب تو آنقدر شیرین بود که گلویم را زد ،
سرفه‌ام گرفت ،
بیدار شدم !
دیدم که نیستی‌ ،
به احترام اینکه نان و ‌نمکی تازه کنیم
غصه ی نبودنت را خوردم ..!

† . نـیمـکتِ بـا هـم بودنمـان تنـهاسـت
مـن دل نـشستـن نـدارم ،
تــو دلـیـل نـشستـن

† . چقدر تلخ شده ای ،
این روزها قندهایت را در دل چه کسی آب میکنی ؟

† . وقتـــــــــــی معلم انشا بهت گفت
علم بهتره یا ثروت
بگو هیچ کودوم
فقط نباشه منـــــــت

† . سلامتی اون بچه یتیمی که
وقتی تو رو با بابات می بینه
بغض می کنه
ولی برا اینکه خواهر کوچیکش ناراحت نشه
براش ادای باباهارو در میاره

† . تنهایی یعنی هر شب
به شماره اون SMS بزنی
و منتظر جواب بمونی!
ولی صبح که بیدار می شی
با دیدن Not Delivered
روی صفحه گوشیت
یادت بیاد که
خیلی وقته گوشیش خاموشه

† . چیزى نو بیاور
حرفى تازه
جمله اى که به هیچ کس نگفته اى
حال مرا به هم نزن
تو ..
دوستت دارم رابه همه میگویى

† . آیا می دانی
بدست آوردنت
تنها “ استثناء ”

در خواستن ، توانستن است .. ؟


@احسان چهری


جملات زیبا جدید_94_گردآوری شده وبلاگ های عاشقانه

نگاه کن چه بی تابم
به چشمانم
به بغض مانده در گلویم
که چگونه از غم آخرین دیدارت راهی را به سمت چشم هایم جستجو میکند
بمان، تا ابد بمان در آخرین دیدار
|
چه خوش خیال بودَم … که هَمیشه ،
فِکــــر میکَردَم ، دَر قلبـــِ تو ، مَحکومَم به حَبس ِ ابَد …!!
به یکباره جا خوردَم وَقتی زندانبان بَر سَرَم فَریـــــــاد زَد …
هِی تو … آزادیــــ !!
و صِدای ِ گامهای ِ ، غَریبه ای که به سلّولم میــ آمَد
|
ღ しѺ√乇ღ
گآهیــ اَز دوستــ ـدآشتَنــ هآیَمـ اِحسآسـ ِ پَروآز میکُنمـ …
گآهیــ اَز دلتَنگیهآیمـ احسآس ِ مــُچالِگیـــ …
گآهیــ اَز اِنسـآنــ بـودَنمـ اِحسـآس ِ خَستِگیــــ …
ـهَر لَحظهـ احسآسیـــ …
وَ حتیــ گآهیـــ پارادوکس ِ اینها با یکدیگر
یِکـ لَحظـهـ خَندهـ
یِکـ لَحظهـ اَشکـــ
یِکــ لَحظِهـ حِسـ ِ تَنهــآییــ مَحضـــــ
چِقَـــدر سَختــ اَستـــ اِنســآنـ بودنــ …
ღ しѺ√乇ღ
پیچــَــک احــــساســ …
هــَــمیشــ ه هـــ َــم شاعـِـــرانهـ و خــــیالـْـ انگیـ ـز نیـستـ ـ
گآهیـ ـ میــ پیــ ــچَید دور گــِلوے آدَمــ ـ
و خـَ ـ ــفـ ه اشـْـ مــــے کـُـنَـد …
ღ しѺ√乇ღ
اینــــ بـــ ــار ڪــــہ آمــــدے
دستــانتــ را روے قلبمـــ بـــگـذار
تـــــا بفهمــے اینــــ دلــــ …
بــــا دیـــ ـد نــــ تــــــــو
نــمــے تــپـــد
مــے لــ ــ ــرزد …
|
دست همیشه به معنای آغوش نیست !
گاهی فقط امنیت است . . .
فقط مثل «دست پـــــــــــدر » !!!
*به سلامتی اون پدری که شادیشو با زن و بچش تقسیم میکنه اما غصه شو با سیگار و دود سیگارش .
*به سلامتی پدری که کف تموم شهرو جارو میزنه که زن و بچش کف خونه کسی رو جارو نزنن .
*به سلامتیه پدرم که هربار عصبانیش میکنم میگه این دفعه ، آخرین باریه که می بخشمت !
*به سلامتی پدری که نمی توانم را در چشمانش زیاد دیدیم ولی از زبانش هرگز نشنیدم .
*به سلامتی پدری که طعم پدر داشتن رو نچشید ، اما واسه خیلی ها پدری کرد .
*سفیدی رویم را در ازای سپیدی مویت نمی خواستم پدرم .
*پدرم تنها کسی است که باعث میشه بدون شک بفهمم فرشته ها هم میتوانند مرد باشند ! به سلامتی هرچی پدره !
*به سلامتی پدری که لباس خاکی و کثیف میپوشه میره کارگری برای سیر کردن شکم بچه اش ، اما بچه ش بعضی وقتا خجالت میکشه به دوستاش بگه این پدرمه !
پدر و مادر تنها کسانی هستن که وقتی دیگه نداریمشون قدرشون رو میدونیم…
|
اگر روزی بر سر مزارم آمدی
یک وقت حرف این و آن را برایم نیاوری
کمی از خودت بگو
کمی از عشق تازه ات بگو
بگو که بیشتر از من دوستت دارد
بگو که دشت شقایق مسافر دیگری هم دارد
نگاهی به شمع نیمه جان مزارم کن
سوختنش را ببین بیشتر نگاهش کن
با اینکه میداند لحظه ای دیگر می سوزد و میمیرد
ولی می جنگد تا نیمه جان به دست باد نمیرد
می جنگد تا لحظه ای بیشتر سنگ قبرم را روشن کند
می ماند و می سوزد تا سوختنم را باور کند …
حال لحظه ای به خود نگاه کن
مرا در خاطرات فراموش شده ات پیدا کن
میدانم اثری از اسمم درخاطراتت نیست
میدانم ردپایی از اشک و آهم نیست
عشق من چه بی ارزش و ارزان بود برایت
ارزانتر از ارزانم فروختی به حرف مردمانت
التماس و جان کندنم را ندیدی
ولی دروغ این و آن را خوب شنیدی
برای پرواز آرزوهای مردم
در قفسم انداختی بی آب و گندم
یک عمر در قفس تنگت زندان بودم
مثل قناری جان میدادم و لحظه لحظه از عشقت می سرودم
روزی در قفس را باز کردی و آسمان را نشانم دادی
اما افسوس که هرگز پرواز را یادم ندادی
آسمان من همینجاست کنار چشمانت
اما چشمانت کجاست به دهان پر از دروغ مردمانت
با یک دل پر از امید به سویت پر گشودم
ولی بالهایم را شکستی مرا کشتی در سکوتم
تو که با قصه این مردمان خوابیده ای
چرا با شعر لالایی من از این کابوس بیدار نشده ای
تو که برای این مردمان دل می سوزانی
چه قصه های شومی از سیاهی چشمانت برایم گفته اند
افسوس که نمیدانی
چه تهمت ها از تو بر خیالم نیاورده اند
چه مدرک ها برای اثبات جرمت نساخته اند
عشقت را به صد حرف دنیا نفروشم
ارزان پیدایت نکردم و به دو دنیا نفروشم
کاش میدانستی زندگی بجز گذر عشق ارزش دیگری ندارد
حرف این مردمان بجز رنگ جدایی رنگ دیگری ندارد
کاش چشمان نازت را بر حرف این مردمان می بستی
با عشق من عهد و پیمانی تازه می بستی
ولی افسوس من زیر خاکم
با هزار آرزوی رفته بر بادم
ولی هنوز هم میگویم
دوستت دارم ای عزیز جانم
کاش می فهمیدی
|
رفتی ؟
با خاطراتت ؟
با محبتهای دلت ؟
با چشمان خیس ؟
رفتی اما خیلی زود رفتی .
بدون خداحافظی ، بدون یک کلام حرف ناگفته .
می دانستم می روی اما نه به این زودی .
خاطراتت تا ابد در قلبم نگه خواهم داشت مطمئن باش .
خاطره هایی که با هم بودیم مثل لیلی و مجنون .
خاطره هایی که با هم درد و دل می کردیم مثل عاشق و معشوق .
تمام خاطرات با هم بودنمان در قلبت از یاد بردی ؟ افسوس که گذشت … هرچه خاطره خوب بود گذشت .
تنها خاطره های تلخ از با هم بودنمان برجا مانده است .
با رفتنت همه چیز سوخت … خاطره ، محبت ، عشق . دیگر امیدی به زندگی نیست .
آروزهایم همه تبدیل به رویا و یک خواب بیدارنشدنی شدند .
رفتی بدون یادگاری .
بدون یک کلام حرف عاشقی .
مثل یک پرستو رفتی ، پرستویی که یک لحظه سفر میکند ، سفر به شهر خوشبختی میکند .
می دانم خوشبختی و رنگش را در لحظه هایی که با هم بودیم ندیدی ! حالا سفر کن به همان شهر خوشبختی ها .
من هم در همین شهر غریب و بی محبت خواهم ماند .
خوشبختی را در چهره ات می بینم .
اما چهره من دیگر رنگ خوشبختی را نخواهد دید و قلب من به غصه و درد عادت خواهد کرد.
|
دوستت دارم‌ها را نگه می‌داری برای روز مبادا
دلم تنگ شده‌ها را، عاشقتم‌ها را…
این‌ جمله‌ها را که ارزشمندند الکی خرج کسی نمی‌کنی!
باید آدمش پیدا شود!
باید همان لحظه از خودت مطمئن باشی و باید بدانی که فردا، از امروز گفتنش پشیمان نخواهی شد!
سِنت که بالا می‌رود کلی دوستت دارم پیشت مانده، کلی دلم تنگ شده و عاشقتم مانده که خرج
کسی نکرده‌ای و روی هم تلنبار شده‌اند!
فرصت نداری صندوقت را خالی کنی.! صندوقت سنگین شده و نمی‌توانی با خودت بِکشی‌اش…
شروع می‌کنی به خرج کردنشان!
توی میهمانی اگر نگاهت کرد اگر نگاهش را دوست داشتی
توی رقص اگر پا‌به‌پایت آمد اگر هوایت را داشت اگر با تو ترانه را به صدای بلند خواند …
توی جلسه اگر حرفی را گفت که حرف تو بود اگر استدلالی کرد که تکانت داد
در سفر اگر شوخ و شنگ بود اگر مدام به خنده‌ات انداخت و اگر منظره‌های قشنگ را نشانت داد
برای یکی یک دوستت دارم خرج می‌کنی برا ی یکی یک دلم برایت تنگ می‌شود خرج می‌کنی! یک
چقدر زیبایی یک با من می‌مانی؟
بعد می‌بینی آدم‌ها فاصله می‌گیرند متهمت می‌کنند به هیزی… به مخ‌زدن به اعتماد آدم‌ها!
سواستفاده کردن به پیری و معرکه‌گیری…
اما بگذار به سن تو برسند!
بگذار صندوقچه‌شان لبریز شود آن‌‌وقت حال امروز تو را می‌فهمند بدون این‌که تو را به یاد بیاورند
غریب است دوست داشتن.
و عجیب تر از آن است دوست داشته شدن…
وقتی می‌دانیم کسی با جان و دل دوستمان دارد …
و نفس‌ها و صدا و نگاهمان در روح و جانش ریشه دوانده؛
به بازیش می‌گیریم هر چه او عاشق‌تر، ما سرخوش‌تر، هر چه او دل نازک‌تر، ما بی رحم ‌تر.
تقصیر از ما نیست؛
تمامیِ قصه هایِ عاشقانه، اینگونه به گوشمان خوانده شده‌اند!
(دکتر علی شریعتی)
|
بهت گفتم عاشق نشم بهتره
شنیدی ولی راهمون این نشد
بهت گفتم اما یه لحظه چشات
من عاشق شدم حتی غمگین نشد
بهت گفتم عاشق نشم بهتره
تو چشماتو بستی هوا سرد شد
تو یک لحظه دل بستی و تو یه آن
کنارم بمون هات برگرد شد
به من حق بده به من حق بده از تو برگردمو
با تنهایی و هق هق ام سر کنم
به من حق بده به من حق بده دیگه عاشق نشم
به من حق بده بلکه باور کنم
من از یاد تو رفتم و قانع ام
به این که هنوز یاد تو با منه
به این که هنوز داره رویای تو
به خواب من خسته سر میزنه
نمی خوام کسی از تو دورم کنه
نه نمی خوام که یاد تو یادم بره
به من حق بده دیگه عاشق نشم
بهت گفتم عاشق نشم بهتره
|
جای تو خالیست…
هزاران کلمه در جای خالی ات ریختم اما جای خالی تو پر نشد…!
هیچ چیز جای تو را پر نمی کند…
هیچ چیز…!
تو از جنس بی نهایت بودی!‬
† . کلاغ ها گرچه سیاهند و آوازشان خوش نیست !
اما آنقدر باوفایند که :
شاخهای خشک درختان رادرفصل سردزمستان تنها نمی گذارند .

† . آدمـها را به انــدازه لــیاقــت آنها دوست بدار
و به انــدازه ظــرفــیت آنها ابراز کــن . . .

† . هیچ انتظاری از کسی ندارم ! ..
و این نشان دهنده ی قدرت من نیست ! …
مسئله ، خستگی از اعتماد های شکسته است ..

† . دیگر احتیاط لازم نیست
شکستنی ها شکست…
هر طور راحتید حمل کنید…!!

† . من روی یه نیمکت سرد چوبی ماه و سال خودم و گم کردم
نمی دونم راهی فردا شم یا از این بی راه ها برگردم
نیستی و پنجره ها یخ بستن شب مثل یه معبد دلگیره
رده پاهات روی برف کوچه نقطه چینی از غم تقدیره
نیستی و سر قرار ام با تو
خورشید خوشبختیمون می میره
بی صدا به خونه بر میگردم
همه خونه رو مه می گیره
|
نازنینم اگر می روی برو
به خدا می سپارمت
می روی …
دل من را با خود ببر
به یادگار
نشکن این دل پاک و ساده
به یاد داشته باش وجود تنهایه مرا
و نشکن عهد ناشکستنی
و از یاد نبرد چشمان منتظر من
و تلخی سکوت جاده
از یاد نبر که از یاد نمی برمت
و همیشه در یادمی
در وجودمی
می روی
ولی با خود نبر خاطراتت را که من با آنها خوشم
می روی …
و حرفهای زیبایت را از یاد نبر
و بوی گل های شب بو
می روی ولی باران را با خود نبر
بوی طراوت گل های باغچه را با خود نبر
بهار هستی را پاییز نکن
ترانه هایم را غمگین نکن
چشمان را به در نگذار
و نفسم را آه نکن
می روی …!به یادم باش
می روی …!برگرد
|
نمی بینی چطور بی تابم
نیستی ببینی
نمی بینی چطور دارم اشک می ریزم
نیستی پاکش کنی
آخه اگه بودی اشکی نبود که یادته؟
آه که چه دلگیرم از دنیا
گفته بودی فرق داری با آدما
نیستی مثل اونا بی وفا
میمونی تا همیشه
منم با انتظارت می مونم
مثل همه اونایی که منتظرن
مثل پرنده تو قفس واسه پرواز
مثل یه ترانه واسه آواز
مثل گل ها واسه بهار
مثل من واسه دیدار
آره آغاز ترانه ایی تو
آره بهترین بهانه ایی تو
واسه پرواز
بازم دارم واست ترانه میگم
می خوام ازت برگردی پیشم
تا بدی سفرکنه
تا شبه سیاه سحر کنه
تا طلوع خورشید رو ببینم
تا اونی که به عشق من و تو خندید بگم برگشتی پیشم
تا بدونند بی وفا نبودی
دلت پیش دلم بود اگه ازم دور بودی
|
پسر به دختر گفت اگه یه روزی به قلب احتیاج داشته باشی اولین نفری هستم که میام تا قلبمو با تمام وجودم تقدیمت کنم.دختر لبخندی زد و گفت ممنونم
تا اینکه یک روز اون اتفاق افتاد..حال دختر خوب نبود..نیاز فوری به قلب داشت..از پسر خبری نبود..دختر با خودش میگفت :میدونی که من هیچوقت نمیذاشتم تو قلبتو به من بدی و به خاطر من خودتو فدا کنی..ولی این بود اون حرفات..حتی برای دیدنم هم نیومدی…شاید من دیگه هیچوقت زنده نباشم.. آرام گریست و دیگر چیزی نفهمید…
چشمانش را باز کرد..

دکتر بالای سرش بود.به دکتر گفت چه اتفاقی افتاده؟دکتر گفت نگران نباشید پیوند قلبتون با موفقیت انجام شده.شما باید استراحت کنید..درضمن این نامه برای شماست..!

دختر نامه رو برداشت.اثری از اسم روی پاکت دیده نمیشد. بازش کرد و درون آن چنین نوشته شده بود:
سلام عزیزم.الان که این نامه رو میخونی من در قلب تو زنده ام.از دستم ناراحت نباش که بهت سر نزدم چون میدونستم اگه بیام هرگز نمیذاری که قلبمو بهت بدم..پس نیومدم تا بتونم این کارو انجام بدم..امیدوارم عملت موفقیت آمیز باشه.(عاشقتم تا بینهایت)
دختر نمیتوانست باور کند..اون این کارو کرده بود..اون قلبشو به دختر داده بود..
آرام اسم پسر را صدا کرد و قطره های اشک روی صورتش جاری شد..و به خودش گفت چرا هیچوقت حرفاشو باور نکردم…
|
وقتی ۱۵ سالت بود و من بهت گفتم که دوستت دارم …صورتت از شرم قرمز شد و سرت رو به زیر انداختی و لبخند زدی…
وقتی که ۲۰ سالت بود و من بهت گفتم که دوستت دارم
سرت رو روی شونه هام گذاشتی و دستم رو تو دستات گرفتی انگار از این که منو از دست بدی وحشت داشتی
وقتی که ۲۵ سالت بود و من بهت گفتم که دوستت دارم ..
صبحانه مو آماده کردی وبرام آوردی ..پیشونیم رو بوسیدی و
گفتی بهتره عجله کنی ..داره دیرت می شه
وقتی ۳۰ سالت شد و من بهت گفتم دوستت دارم ..بهم گفتی اگه راستی راستی دوستم داری
.بعد از کارت زود بیا خونه
وقتی ۴۰ ساله شدی و من بهت گفتم که دوستت دارم
تو داشتی میز شام رو تمیز می کردی و گفتی .باشه عزیزم ولی الان وقت اینه که بری
تو درسها به بچه مون کمک کنی
وقتی که ۵۰ سالت شد و من بهت گفتم که دوستت دارم تو همونجور که بافتنی می بافتی
بهم نکاه کردی و خندیدی وقتی ۶۰ سالت شد بهت گفتم که چقدر دوستت دارم و تو به من لبخند زدی… وقتی که ۷۰ ساله شدی و من بهت گفتم دوستت دارم در حالی که روی صندلی راحتیمون نشسته بودیم من نامه های عاشقانه ات رو که ۵۰ سال پیش برای من نوشته بودی رو می خوندم و دستامون تو دست هم بود
وقتی که ۸۰ سالت شد ..این تو بودی که گفتی که من رو دوست داری..
نتونستم چیزی بگم ..فقط اشک در چشمام جمع شد
اون روز بهترین روز زندگی من بود ..چون تو هم گفتی که منو دوست داری
|
خدایا!
چه لذت بخش است گذر نسیم یاد تو بر دلها و چه زیباست پرواز پرنده خاطره تو بر قلبها و چه شیرین است پیمودن اندیشه در جاده ی غیب ها بسوی تو.
چه روح می بخشد گام زدن در مسیر عرفان تو و چه جان می دهد ایمان به غیب تو.
خدای من! محبوب من! چه خوش است طعم عشق تو.
چه شوق آفرین است نگاه عاشقانه تو.
چه تکان دهنده است توجه مهرآمیز تو.
چه شیرین است زندگی در کنار تو و در زیر سایه لطف تو.
چه لذت بخش است گرمای دست نوازش تو.
خدای من!
چه آرامش هیجان انگیزی می بخشد نگریستن به چشمهای تو.
چه بی قراری آرامی است بر در خانه ی محبت تو.
محبوبم!
نه تنها از خویش مران که در کنارم گیر و دامنت را پناه جاودانه من ساز.
مرا از نزدیکترین عارفان و شایسته ترین بندگان و راستگوترین معلمان و خالص ترین عبادت کنندگان و مخلص ترین روی به تو آورندگانت قرار ده.
ای خلاق بزرگیها و ای آفریننده عظمت ها! و ای در وجود آورنده ی رتبه های بلند!
ای عظیم! ای جلیل! ای بخشنده کرم و ای کرامت محض! ای دست گیرنده و به مقصد رساننده!
تو را سوگند به رحمت و نعمت بی منتهایت که اجابت کن!

ای مهربانتر بخشندگان!


@احسان چهری